چیتگر
سلام نازم حال شما ؟ خوبی ؟ منم خوبم خدا رو شکر دیشب با بابایی رفته بودیم یه جای پر از خاطره یعنی پارک چیتگر که من خیلی خاطره های خوبی از اونجا دارم و خلاصه کلی با بابایی صحبت کردیم و البته شام هم همون جا خوردیم اما اصلا خوشمزه نبود خلاصه بعد هم یه عالمه خیابون ها رو گشتیم و بعد امدیم خونه امروز هم از صبح خبر خاصی نبود فقط یه ذره بی حوصله بودم اما برات بگم از سردی هوااااااااااااااااااااااااااا وای اینقدر سرد شده من که دارم یخ میزنم الان اقا سید امد تا شوفاژ هامون و روشن کنه و خونمون یه ذره گرم بشه... الحمدلله دیشب نم نم بارون میومد الان هم صدای نم نم بیارون داره میاد خدا رو شکر... چقدر دلم می خواست برم زیر بارون و کلی با خد...
نویسنده :
مامانی
21:59